تارنمای کیانی مِه ايرانيَت، رونوشتِ يك نام: بمیرم، بسوزم، بیفتم زپا
Loading...
~-.

۱۳۸۹ دی ۱۳, دوشنبه

بمیرم، بسوزم، بیفتم زپا

بمیرم، بسوزم، بیفتم زپا ، نبینم دگر اینچنین خاریَت
بکوبم سرم رابه هفت آسمان، بشینم به سوگ وکنم زاریَت
بگریم چو ابری که خون باردش، زدایم زخاکت شبآلودگی
بریزم به سرخاک وشیون کنم ، چگونه بنالم به دلداریَت
خروشم چوسیلی به دامان تو،نباشد تورا ننگ زالودگی
زپا بر کنم کاخ اهریمنان،نمایم شکوهی به درباریَت
به خاک افکنم پشت دیوان تو،نباشد دگر دشمن آسودگی
نباشد دگرخاردر چشم تو،خدا را بگویم به گل کاریَت
بگویم بسازدجهانی ز نو،که باشی تو فرنود این بودِگی
سپاهی بسازم ز شیران تو،جلودارش آیم به سرداریَت
به هردرزنم پرچمی کاویان، به نام تو برچینم اندوهِگی
زتن بر کَنم رخت چرکین سخن، به چَم آیدش نام ایرانیَت
کیانی مِه

share/bookmark