اینجا هوای دردهامان زیر صفر است
جنس تمام اشکهامان بکر ِ بکر است
اینجا به غارت می برند، نام ِ وطن را
گاهی فلسطین می شود، گاه چین و مصر است
اینجا فقط در نقشه ها ایران ِ من شد
یک ناکجا آباد در زندان ِ فکر است
بی خانه می مانند شیران و دلیران
جایی که صحبت از وطن، ترویج کفر است
صحرا به صحرا گشته، گلشن زار میهن
نوروز پر بست و خجسته عید فطر است
خون ها به دل ماند و چه خون ها بر زمین ریخت
اما دریغ از چهار و هفتی که ز شکر است
تا این جماعت؛ غیرت از خاطر بریدند
سرها به دار از حکم ِ این بیگانه قشر است
هرروز سوگی تازه می آید زکویی
این کوی عمری بر لبانش سوگ، ذکر است
کیانی مه
جنس تمام اشکهامان بکر ِ بکر است
اینجا به غارت می برند، نام ِ وطن را
گاهی فلسطین می شود، گاه چین و مصر است
اینجا فقط در نقشه ها ایران ِ من شد
یک ناکجا آباد در زندان ِ فکر است
بی خانه می مانند شیران و دلیران
جایی که صحبت از وطن، ترویج کفر است
صحرا به صحرا گشته، گلشن زار میهن
نوروز پر بست و خجسته عید فطر است
خون ها به دل ماند و چه خون ها بر زمین ریخت
اما دریغ از چهار و هفتی که ز شکر است
تا این جماعت؛ غیرت از خاطر بریدند
سرها به دار از حکم ِ این بیگانه قشر است
هرروز سوگی تازه می آید زکویی
این کوی عمری بر لبانش سوگ، ذکر است
کیانی مه