تارنمای کیانی مِه ايرانيَت، رونوشتِ يك نام: 2013/01
Loading...
~-.

۱۳۹۱ بهمن ۸, یکشنبه

از کجای خط ِ فقر، برایت خدا را قسمت کنم

از دستی...

که برای نمردن / وجـــــــــدان درو میکند


از چشمی...

که جیره بندی کرده اند / اشکهــــــــــــایش را


از پاهایی...

که برهنگی/ برایشان فحشا نیســـــت


یا از بغضی که در گلوی مادر / خاک می خورد


از کجای خط ِ فقر/ برایت خدا را قسمت کنم


که سهم ِ دردهایمان یکـــــــی شود

کیانی مه

۱۳۹۱ دی ۲۲, جمعه

دموکراسی و چند سال!

در این دموکرا.. ســی و چند/ سالی که گذشت...

پدر از کار

مادر از چشـــــم

 
وطن از اصل

صدا از خشــــم

قلــــم از دست

سوار از اسب

خدا از عـــرش

و ما / از خدا افتادیم

تا تو / همچنان برانی / حـُـــکمت را


کیانی مه

۱۳۹۱ دی ۱۶, شنبه

هر روز عریان میشه آبادی

وقتی قلم از دست می ترسه
وقتی تقاص و میشه با خون داد
کنج اتاق هم مثل زندونه
جایی که میشه بی صدا جون داد

جایی که خورشید روسری داره
 

از ترس هم دیوار می لرزه
یک لحظه آغوش خدا اینجا
قـد تموم سال می ارزه

تقویمها، تاریخ می دزدند
از لابه لای دردهای ما
هر روز، بی یک اتفاق نو
تکرارمیشیم، توی فرداها

هر روز، فریادی عقیم میشه
هر روز، عریان میشه آبادی
زیر شکنجه داره می میره
حسی به نام حس ِ آزادی

کیانی مه

share/bookmark