تارنمای کیانی مِه ايرانيَت، رونوشتِ يك نام: 2010/11
Loading...
~-.

۱۳۸۹ آذر ۵, جمعه

بكوبان مشت آخر را


رها كن خود ازاين زنجير، بسوزان كاخ كافر را
بخشكان ريشه جهل و برويان ماه آذر را
دوباره سال را نوكن، ولي اينبار با آذر
قلم را سبزجوهر كن، خبرده يار وياور را
بگو ايران چو ويران گشت، بدست كينِ اهريمن
همه ياران بر دار و، نگه كن اشك مادر را
تهی کن سینه ازبغضت، توبشکن این سکوتِ سرد
كه اكنون ماه پيروزيست، تو بنشان تخم باور را
كه اكنون رزم را بايد، خموشي رسمِ شيران نيست
دومشتت را گره كن تا ببيني نورِ خاور را
به نور ايزدي شايد رهايي يابد اين ميهن
رها كن خود از اين عصيان، بكوبان مشتِ آخر را
 کیانی مِه
درود
در ماه آذر هستيم و به پيشواز روز دانشجو مي رويم، روز دانشجو  هميشه براي من يادآور يك وا‍ژه بوده و هست: فرياد
فريادي كه هميشه زده شده و هميشه بي پاسخ مانده است ...
فريادي كه دانشجو براي ستاندن حق در برابر جور و ستم سر داده و مي دهد....
فريا را بايد سر داد واينبار استوارتر و رساتر از پيشين!
براي من كه بغض را با چامه فرياد ميزنم اينار 16 آذربهانه اي بود تا  يادآوري شود  ما را كه حق دادني نيست بلكه گرفتنيست.
شاد و سربلند باشيد

۱۳۸۹ آبان ۲۷, پنجشنبه

سر از تنم گر جدا شود، سلام تازي نميكنم


سر از تنم، گر جدا شود، سلام تازي نميكنم

خداي صحراي مكه را به سجده راضي نمي كنم

اگر به دارم برندوباز ،به جرم از شك رهاشدن

به سرب داغم اگر كشند،نگه به قاضي نمي كنم

اگر به عرش خدا رسد ،تمام ملك وجلال من

به تن براي اداي نذر،لباس حاجي نمي كنم

به سر اگر آيدم نفس،وگركه آيد مرا بلا

براي اين قوم اجنبي ،فسانه سازي نمي كنم

اگر چه تكرار ميكنم ،تمام اين نقش كهنه را !

به روي اين صحنه ي خدا دوباره بازي نمي كنم
 کیانی مِه

۱۳۸۹ آبان ۲۲, شنبه

هنوز خاك بر سرمان ، زيادش هم كم است

 درود

براي كوبيدن حقيقت خوب به آن حمله مكن،بد از آن دفاع كن.
(دكتر شريعتي)
اين روزها بيشتر ما مشق دمكراسي رو از اينترنت دانلود ميكنيم.
اين روزها بيشتر ما رگهاي غيرتمون باد ميكنه دريغ از اينكه ازروز نخست هم سوراخ بوده.
اين روزها در سازمان " ثبت احوال" جنبش آزادي خواهي ، دختران را روسپی (فاحشه) و مردان را بي ناموس نامگذاري مي كنند.
اين روزها ...
چند روزه كه توي اين جهان پنداری( مجازي) اينترنت يک رويدادي پيش آمده كه مرا به یاد داستان خانم امير ابراهيمي و پخش شدن آن فيلم مي اندازد ..يادم ميآید كه چگونه در چند روز آبروي دختري را برديم ،دانسته يا ندانسته.
برديم و برديم آبرويي را تا شايد  فرنودی(ثابت) شود كه هنوز خاك بر سرمان ، زيادش هم كم است.
همآنگونه كه در همين هفته گفتم 19 آبان سالروز "جانباختن" دكتر حسن فاطمي بود..اما دريغ ازنوشتاری كه دوستان  در اين جهان پنداری(مجازي) به" اشتراك" بگذارند ،دريغ از اينكه كسي یادداشتی بگذارد كه يادش گرامي،اما....
اما اين هفته رگ "غيرتمان" باد كرد كه چرا خانم اوتادي ميخواهد در فيلم "پايان نامه" نقش" ندا آقا سلطان را بازي كند .نه فيلمي ساخته شده نه اكران شده و نه بازي ايشان را در اين نقش ديديم....
آيا همه كارها و رفتارهاي ما درست و براي سرفرازي ايران و ايرانيست.؟
روي كدام همار( حساب) آبروي اين دختر را برديم به گمانكه اين فيلم هم ساخته شود و خانم اوتادي در اين فيلم بازي كند ،دگر چگونه دم ازساختن ايراني آزاد ميزنيم،هنگامیکه تاب ديدن و شنيدن سخن نا سازگار با خودمان را نداريم.
اينگونه كه ما رفتار ميكنيم همراستا با "حكومت"گام برمي داريم.،به چم (معنی)سركوب كردن ديدگاه نا سازگار.
من گمان ميكنم براي اينكه به سوی ايراني آزاد و سربلند پيش برويم هنوزهم خيلي كار در پیش رو داریم..
در پايان
شیخی به زنی فاحشه گفتا مستی

هر لحظه به دام دگری پابستی

گفتا شیخا هرآنچه گوئی هستم

آیا تو چنانچه می نمائی هستی؟

شاد و سربلند باشید
 

۱۳۸۹ آبان ۲۱, جمعه

شايد اين جمعه بيايد چه كند !؟


شاید این جمعه بیاید! بیاید چه کند؟

خم ابروی مرا صاف کند؟

کوه البرز مرا قاف کند؟

دست در جیب، به لطف پدرش

خرج این مردم علاف کند؟

یاکه در منزل آقای الف!

دانه ای بمب اتم یافت کند؟

شاید این جمعه بیاید چه کند؟

منبری تازه به پا سازد و باز

نقد این حاجی حراف کند؟

بیش از این ها کند و از کرمش

بهر ما ، ثانیه اصراف کند؟

این که شد قصه صد غصه ما

باش تا ابلهکی .... فرش قرمز جلویش بافت کند
 کیانی مِه

 درود

نام کوه ،در بار نخستی که این سروده را گفتم ،نام یکی از کوههای  بختیاری(منگشت) بود که براین شدم تا البرز را جایگزین کنم.

شاد و سربلند باشيد

۱۳۸۹ آبان ۱۸, سه‌شنبه

سفارت انگليس رابستم غافل از....

درود
19 آبان 1333
دكتر حسين فاطمي وزير امور خارجه كابينه دكتر مصدق در ميدان تير لشكر 2 زرهي تيرباران شد .

بسیاری گمان ميكنند مبارزه با زوربراي  ما  يك سوی بيشتر نداره و اونهم  مبارزه با اندیشه حاكم بر كشور و ايدئولوژي اونهاست .اما دريغ از اينكه بدونند براي ما مصدق ها و فاطمي هايي وجود دارند كه  همچون خاري در چشم  دشمنان ايران بودند خواه اين دشمن انگلستان باشه خواه يك كشور جهان سومي ...
ديروز سالگرد جانباختن حسين فاطمي بود،مردي كه براي من و هم روزگاران من نماد پايداري و ملي گرايي هست وخواهد بود،كوچكترين كاري كه از دست من بر مياد زنده نگه  داشتن يا د وخاطره اين بزرگوار در یاد و خاطر هم ميهنانيست كه زود از ياد بردن رو خوب بلد هستند...

(برگرفته از:http://www.naeiniau.ac.i)
دكتر حسين فاطمي – وزير امور خارجه ايران
دكتر حسين فاطمي ، روزنامه نويس ، سياستمدار و مبارز پرشور ووطن خواه ، اصلاً اهل نائين بود.
شهيد دكتر حسين فاطمي در ايام جواني در نائين واصفهان روزگار مي گذرانيد و درس مي خواند. گاهي نيز در ابتداي خدمت در دستگاه شهرداري برادرش در شيراز بسر مي برد. به علت علاقه ودلبستگي خاصي كه به تحصيل دانش وفن روزنامه نگاري داشت براي تحصيل در اين رشته روانه پاريس شد وپس از سه سال كسب علم با گرفتن عنوان دكترا روانه ايران گرديد و به شهر اصفهان شتافت. دكتر حسين فاطمي در همان ايام تحصيل در رشته روزنامه نگاري ، مقالات متعددي براي روزنامه مبارزمرد امروز(مهمترين وپرفروش ترين روزنامه هاي ايران )‌به مديريت (شهيد محمد مسعود) مي فرستاد كه در همين روزنامه به چاپ مي رسيد وعلاقمنداني پيدا كرد.
دكتر فاطمي پس از اقامت در شهر اصفهان ، شروع به انتشار روزنامه باختر كرد كه صاحب امتياز آن سيف پور فاطمي برادر او بود .مدتي كه از انتشار روزنامه باختر گذشت ، محلي در خيابان سعدي تهران اجاره كرد و آن را دفتر روزنامه خود قرار داد.روزنامه باختر با يك كادر هيئت تحريريه وكادرخبرنگاري منظم و باضافه يك سازمان آبرومند درتهران انتشاريافت وهمچنان با تيراژ كم سابقه اي در محافل سياسي و ا جتماعي و اداري تهران راه يافت . دكتر فاطمي متعاقب انتشار اين روزنامه ، امتياز روزنامه معروف (باختر امروز) را گرفت.مرحوم دكتر حسين فاطمي و حسين مكي در محور مبارزات نهضت ملي يا جبهه مشترك قرار داشتند . قلم دكتر فاطمي حقاً خدمتي شايسته و باارزش به جنبش مردمي نهضت ملي وروشن شدن افكار عمومي مي كرد.دكتر مصدق بارها گفته بود :
(قلم فاطمي ازچندسپاه ولشكرهم براي پيشرفت نهضت مؤثرتروكارسازتر بود.)

شهيد دكتر فاطمي در ابطال انتخابات قلابي دوره شانزدهم قانون گذاري وشروع مجدد آن فعالانه شركت داشت و در اين طريقف سخت مبارزه مي كرد . او بنيان گذار سازمان روزنامه هاي طرفدار نهضت ملي ايران بود و اغلب جلسات مديران ونويسندگان اين جرايد در خانه اجاره اي وي تشكيل مي گرديد.
دكتر فاطمي چه در كار روزنامه نويسي وچه در مبارزات سياسي ، مردي جدي با شور وحرارت و بسيار با شهامت ، قاطع بي پروا و صريح و با ايمان بود.به هيچ بها وقيمتي از عقايد سياسي آزاديخواهي وآزاد انديشي خويش عدول نمي كرد و از قدرتهاي فرعوني ، فرعونهاي عصر وزمان هراسي به دل راه نمي داد.
در سال 1330 وقتي دكتر مصدق بنا به تمايل اكثريت نمايندگان دوره شانزدهم مجلس شوراي ملي به نخست وزيري رسيد ، بلافاصله شروع به انتخاب همكاران و اعضاي هيئت دولت خودنمود . او از ابتدا در فكر انتخاب معاون سياسي و اداري خود بود و وقتي ياران وي از جمله حسين مكي و دكتر فاطمي را به عنوان معاون ودستيار اول ايشان به او پيشنهاد كردند ، دكتر مصدق از اين امر استقبال نمود . مصدق كه خود تصميم داشت در تمام دوران نخست وزيري از دريافت حقوق خودداري نمايد والبته اين كاررا هم كرد به مكي گفت :دكتر فاطمي شايسته ترين شخصي است كه مي تواند بعنوان معاون سياسي بامن همكاري نمايد ولي شرط ان اين است كه ايشان در شرايط كنوني از نصف حقوق معاونت بعنوان كمك به بيت المال وصرفه جوئي در هزينه هاي نخست وزيري صرف نظر نمايد..دكتر فاطمي نه تنها اين شرط را مورد قبول قرار داد بلكه گفت حاضرم كه از تمام حقوق معاونت هم بگذرم تا افتخار چنين كاري را داشته باشم .

دكتر فاطمي پس از معالجه و بازگشت از مسافرت آلمان به وطن ، درمهر ماه سال 1331 ازطرف دكتر مصدق به سمت وزير امور خارجه ايران برگزيده شد ودرهمين ماه بود كه رسمأ قطع روابط با انگلستان از طرف دولت ايران وبوسيله وزير خارجه اعلام گرديد.
وزارت خارجه در هنگام تصدي فاطمي بجنبش و حركت در آمده از حالت افسردگي ونيمه جاني بيرون شده، سخت فعال وپر جوش وخروش گرديد،گوئي با بودن اين مرد در رأس وزارت خارجه خون تازهاي به كالبدش ريخته شد ونفس هاي تازه اي مي كشيد، به همين علت بايد اذعان نمود كه وضع جديدي كه در اين وزارتخانه بود هيچ دوره و زماني سابقه نداشت.
بعد از كودتاي شوم و ننگين 28 مرداد،دكتر حسين فاطمي ناگزير براي اينكه بچنگ ماموران دژخيم كودتاگران نيافتد بطور مخفي ميزيست وبراي يافتن وي كوشش هاي مأمورين امنيتي ودر هركجا كه احتمال يافتن اومي رفت يك لحظه متوقف نمي شد.
روزشنبه ششم اسفند 1332 سرگرد مولوي با جيپ فرماندار نظامي دكتر فاطمي را دستگير نمود.مولوي دكتر فاطمي را بدون فوت وقت با همان لباس خانه با كفش سرپائي سوار جيپ كرده پس از وارد كردن ضربه اي با اسلحه بر سر او وي را با خود مي برد ودراداره شهرباني زنداني ميگرداند ولي قبل از زنداني شدن وزيرخارجه ايران ،عده اي از اوباش به تحريك مقامات امنيتي در مدخل شهرباني اسير مريض را مورد ضرب و شتم قرار ميدهد كه اگر هر آينه خواهر دكتر فاطمي به آنجا نرسيده بودوخود را بر روي برادرنمي افكند احتمال داشت در همانجا بوسيله ايادي كثيف حكومت به شهادت برسد.

دكتر فاطمي را سپس از شهرباني به زندان لشگرزرهي ميبرند ودر آنجا زنداني مي كنند.
فاطمي مدت دو ماه در وضع ناراحت كننده اي درحالي كه خون استفراغ مي كرد وبارها تا كام مرگ پيش رفته بود بسرمي برد.
دادگاه عادي شماره يك دادرسي ارتش پس از ده جلسه رسيدگي واستماع مدافعات دكتر فاطمي ووكلاي مدافع درساعت سه وچهل وپنج دقيقه بعد ازظهرروز يكشنبه هجدهم مهرماه ختم دادرسي را اعلام ودادگاه براي صدور رأي وارد شورشد.
دادگاه پس از بررسي مدافعات متهمين ووكلاي مدافع سرانجام ماده استنادي ارتش را عليه متهم مورد تأييدقرارداد وباتفاق آراء، حسين فاطمي را به اعدام محكوم نمود.
ساعت چهاروهفت دقيقه بامداد روز چهارشنبه نوزدهم آبانماه 1333،تيمور بختيارفرماندارنظامي وسرتيب آزموده دادستان ارتش به زندان رفتندوحكم اعدام دكتر حسين فاطمي درلشكر 2 زرهي به وي ابلاغ گرديد.
آزموده گفت اگر وصيتي داريد بفرماييد،شما مكرر ميگفتيد((من از مرگ ابائي ندارم ومرگ حق است))دكتر فاطمي نگذاشت حرفش تمام شودوپاسخ داد:
‹‹آري. آقاي آزموده، مرگ حق است ومن از مرگ ابائي ندارم آنهم چنين مرگ پر افتخاري،من مي ميرم كه نسل جوان ايران از مرگ من عبرتي گرفته وبا خون خود از وطنش دفاع كرده و نگذارد جاسوسان اجنبي بر اين كشورحكومت نمايد،من درهاي سفارت انگليس رابستم غافل از اينكه تادربار هست انگلستان سفارت لازم ندارد.››
هنگامي كه اورابراي اعدام مي بردند آزموده ازوي خواست اگرخواسته گفت:خواسته هاي من،ديدن خانواده،ملاقات دكتر مصدق وصحبتي با افسران ميباشد.آزموده ميگويد،هنوزهم دست ازاين مرد برنميداري؟دكتر فاطمي قبل از اجراي حكم به آزموده مي گويد:
((آقاي آزموده،مرگ بر دو قسم است،مرگي در رختخوابي ناز،مرگي در راه شرف وافتخار و من خداي را شكر مي كنم كه درراه مبارزه با فسادشهيد مي شوم،خداي راشكرميكنم كه با شهادتم در اين راه دين خودرا به ملت ستمديده و استعمارزده ايران اداء كرده ام واميدوارم سربازان مجاهد،نهضت همچنان مبارزه را ادامه دهند.))
دران موقع روحيه اش بقدري قوي بود كه اگركسي وارداتاق ميشدوازجريان اوضاع اطلاع نداشت هرگز باور نمي كرد،اين شخص كسي است كه چنددقيقه ديگر بايد تيرباران شود و وصيتنامه اش راهم نوشته است.
هنگام اجراي حكم درحاليكه هوابشدت سرد بودروي همان پيراهني كه بر تن داشت يك پيژامه پشمي پوشيده وبا همان پيراهن وپيژامه وكفش سرپائي آماده ايستاد...

((...هشت گلوله تير ازدهانه لوله تفنگ هاي چهار مأمور مرگ شليك شد .دو تير روي قلب،همان قلبي كه بخاطر وطن ميطپيد.وشش تير ديگر به سينه ...))
وبه اين طريق دكتر فاطمي ،آن مرد مبارز راستين وسياستمدار وروزنامه نگار شجاع مردانه بشهادت رسيد ودفتر زندگي پرتلاطمش بسته شد.
يادش گرامي...
شاد وسربلند باشيد

خواب ديدم كه خدا ادم بود

خواب ديدم كه خدا ادم بود
 مثل من ذره اي عقلش كم بود

همچو من مذهب و ايين نداشت
 خبري از ده پايين نداشت

سر و ته مفت نمي ارزيدش
 جز به مستي تمي شد ديدش

خلق عالم به گرفتارش بود
او به فكر كش شلوارش بود

علف و يونجه فراوان مي داد
 درد مستانه چو باران مي داد

گفتمش اين چه خداييست تو را
 سروري اين چه گداييست تو را

....

...

..

.

فاطمه رجبی و عقده گشایی

درود
امروز مقاله ای ازخانم فاطمه رجبی رامیخواندم،ایشان همسر آقای غلام حسین الهام هستند ،همآنگونه که بیشتر دوستان میدانند آقای غلام حسین الهام یکی از همکاران و همدستان آقای احمدی نژاد در جریان کودتای انتخاباتی میباشند که به روی کارآمدن دولت ایشان انجامید.آقای الهام که یکی از حقوقدانان شورای نگهبان هستند و ظاهرا در آینده هم خواهند بود دارای اندیشه ای توتالیتر هستندکه تاب شنیدن نظرات مخالف راندارندوظاهرا یکی ازكساني هستند که پس از ظهور امام زمان پشت سر ایشان حرکت میکنند واگر بخواهیم نوشتار را درست تربازگوکنیم از مریدان آقای مصباح هستند که شرح حال پدیده ای همچون مصباح نیازبه آشنایی داشتن در مورد دانش" دی ان ای" و سلولهای بنیادین دارد که خارج از گفتگو و هنگام ماست...
برگردیم سر جستار اصلی: فاطمه رجبی همسر آقای غلام حسین الهام ...
ایشان برپایه شواهد ظاهری رجل سیاسی نیستند والبته از نظر دیگری هم میشود گفت که رجل سیاسی هستند،عقاید یا بهتر بگم عقده های زیادی نسبت به غیر خودی ها یا همان اصلاح طلب ها و به گفته ای دیگر،همان مردم ایران دارند.
 آقای الهام برادری دارند به نام غلامرضا الهام که یکی از افراد مشغول در سپاه پاسداران بوده وهستند که سابقه فعایت در گروه توپخانه 64 الحدید اهواز و ستاد مشترک سپاه را دارند،درجه نظامی ایشان سرهنگ تمام است و دارای مدرک معادل فوق دیپلم نظامی میباشند.
آقای غلامرضا الهام ازنظر بینایی مشکل دارند که همین موضوع وعوامل دیگری سبب شده تاایشان برخلاف برادرزیاد درصحنه سیاست نباشند. البته یک باراز طریق سپاه اقدام به انجام دادن عمل بینایی درانگلستان کردند که همزمان شد با ماجرای سلمان رشدی و قطع روابط ایران و انگلستان و مجبور شدن از این کار صرف نظر کنند.
به هرحال همین عدم فعالیت ورجل سیاسی نبودن باعث شد که کدورتی بین خانواده آقای غلام حسین الهام وبرادرشان ایجاد بشه وتنها دلیل این اختلاف این بود که برای خانم قابل هضم نبود که با چنین خانواده سطح پایینی از نظر سیاسی مراوده داشته باشند.این موضوع تا جایی پیش رفت که درمراسم عزاداری پدر الهام خانم رجبی فقط به مدت چند دقیقه در مراسم شرکت کرده و بدون تسلیت گفتن مجلس را ترک کردند.این ماجراها باعث شد تا غلامحسین که در مسند کار بود به فکر چاره ای باشد و تلاش کرد تا برای غلامرضا درعرصه سياست وکارهای اجرایی صندلی پیدا کند،همین تلاش ،منجر به این شد که در زمان استانداری آقای حیات مقدم در خوزستان سمت سر دفتری استانداری در تهران را به غلامرضا الهام بسپارند،البته برخلاف میل آقای حیات مقدم.
رابط بودن بین استانداری و وزارت کشور کار بسیار وقت گیری بود که از عهده غلامرضا الهام به دلیل کسالت بر نمی آمد و منجر به ناهماهنگی هایی بین دوطرف شده بود که برای حیات مقدم غیر قابل پذيرش بود.
پس ازچند ماه که کار به سختی پیش میرفت و شکایت هایی هم به دست غلام حسین الهام رسیده بود مجبور شدند که خیلی بی سروصدا این صندلی را ازآقای غلام رضا الهام گرفته و در عوض كار جدید و بی دردسر به عنوان معاون پارلمانی سپاه به ایشان پیشنهادشدکه باکمال میل قبول کردند، این تبادل پست میان دوبرادر باعث بروز اختلافات میان غلامحسین الهام و دیگر نزدیکان احمدی نژاد شده بود،تا جایی که غلامحسین مجبور به  رفت وآمد های زیاد و دخالت مستقیم در کارهای غلامرضا شده بود واز سویی فشار وارده براو وعدم توانایی غلامرضا در کارهای اجرایی منجر به کناره گیری برادرنگونبخت از مسئولیتهای اهدایی و نهایتا بازگشت به ستاد مشترک سپاه گشت.
فاطمه رجبی به خوبی نشان داد که برخلاف باوربسیاری ازتحلیلگران سیاسی چگونه در بالاترین سطح حکومت نظرات شخصی خویش را اعمال میکند.شاید این نمونه مشتی از خروار بود،ولی به هرروی مشکلات درونی وعقده گشایی  فاطمه رجبی  باعث شده بود تا یک استان (خوزستان)درگیر بازیها و لج و لجبازی حیات مقدم و غلامحسین الهام شود.
شاد و سربند باشید

۱۳۸۹ آبان ۱۵, شنبه

به نام خداوند نفت وطلا


به نام خداوند نفت وطلا 

خداوند روزي ده اما ربا

خداوند ترياك و خداوند بنگ

خداوند كوبنده بر طبل جنگ

به نام خداوند بمب اتم

خداوندگار اهالي قم

خداي ركوع و خداي سجود

خداوند صد صفر با پول سود


به نام هم او كه زمين آفريد

زمين را به اجبا رو كين آفريد

نفس داد ما را ،نه پس داد ما

به زورو به حربه قفس داد ما

به ما دست وپا داد تا پا شويم

به در گاه هر چاكرش تا شويم

نگوييم مگر شكر او بر زبان

كه جزغيرازاين باشد آيد زيان

بريده شود نان وآيد بلا...

عجب اين بلا چيست غير از خدا؟!

همه منتظر تا كه فرمان دهد

پسررا پدر،نذرو قربان دهد

پسريا پدر يا كه روح القدوس

ز آتش پرستان يا از زئوس
.
.

به نام توانا ترين مستمند

خداوند چربي،خداوند قند

خداوند طاعون،خداوند ايدز

خداوند با حوريان برده فيض

به نام اهوراي الله صفت

خداوندصدها هزاران سمت

خداي كريم و خداي رحيم

نباشد جز اورا خدايي رجيم

نباشد جز اورا فرمانروا

زبانوي من صيغه اش تا حوا

زمن گفتن وگفتنم بي ثمر

هرآنجا كه بودم، نبودت اثر!

زمن با تو كي نامه اغاز شد؟

كدامين دري از سرت باز شد؟

كدامين شروعم تورا ياد كرد؟

كوير دلم را كه آباد كرد؟

هرآنكس كه بودش ،توآن نيستي

گمانم خدايي ،وگر نه كيستي؟!

 کیانی مِه

۱۳۸۹ آبان ۱۱, سه‌شنبه

ارتباط جوجه هاي من با 13 آبان!


درود

تسخير لانه جاسوسي، گروگانگيري كاركنان سفارت آمريكا ،روز جهاني مبارزه با استكبار و....
هر كدوم از ما هوادار يكي از اين جمله هاي بالا هستيم و با توجه به گرايش سياسي و نگرش اجتماعي خودمون ديدگاهمون رو درباره رویداد 13 آبان میگیم.
نميخوام درست يا نادرست بودن اين رويداد رو به چالش بكشونم و ابراز خوشنودی يا بیزاری كنم بلكه براینم تا از ديد روانشناسي به اين موضوع بپردازم.
هرچند كه من روانشناسي و روانشناختي اجتماعي نخوندم اما با توجه به ارتباط مسئله به جامعه شناسي و از سويي نه اينكه همه ما ايراني ها جامعه شناس هستيم و من هم از اين موضوع مبرا نيستم ، برای همين هم تصميم گرفتم تا اثبات كنم سرچشمه هاي پا گرفتن 13 آبان از كجا آغاز شده...
در زمانهاي نه چندان دور و در روزهاي نوجواني ، با توجه به علاقه من به حيوانات ، پدرم يك جفت مرغ و خروس براي من گرفت تا ازشون نگهداري كنم و نخستين مسئوليت سنگين زندگي رو به روي دوش من گذاشت تا من رو براي ورود به صحنه زندگي آماده كنه.به هر روي ،گذشت و گذشت و من هر روز به اين مرغ و خروس آب و دون ميدادم و به خوبي ازشون نگهداري ميكردم تا اينكه يك روز فهميدم كه مرغ باردار شده و نخستين تخمش رو درلونشون پيدا كردم،سرمست از روي دادن اين رخداد ،به مادرو پدرم خبر دادم و پسي از كش و قوسهاي فراوان مبني بر اينكه تخم مرغ ها براي ناشتا بکار برده بشه يا براي تبديل شدن به جوجه ،بر این شدیم كه از اونا نگهداری کنیم.
خلاصه ،مرغ گرامی 15 دانه تخم گذاشت كه 5 تا از اونها زرد از آب در اومدند و مصرف خوراكي شد ،اما دیگر تخمها رو براي جوجه كشي به مرغ داديم و اون هم پس از 21 روز موفق شد 15 جوجه رو به بار بياره .
روزها گذشت و اين جوجه ها قد كشيدند و من هم گواه بر اين ماجرا ،تا اينكه روز پسشامد فرا رسيد و ما تصميم گرفتيم كه براي تعطيلات 3روزي در خونه نباشيم .اين رخداد افتا د و ما همگي به مسافرت رفتيم بی اينكه براي جوجه ها آب و دون بزاريم.
پس از به پايان رسيدن سفرو رسيدن به خونه ، از اين كه دوباره جوجه ها رو ميبينم خوشنود بودم و از سویی چونكه فهميده بودم كه توي اين 3 روز خوراکی نداشتند تصميم گرفتم تا ميتونم بهشون آب و دون بدم و تلافي اين 3 روز رو دربيارم ،  همين كار هم شد و من با سبدي پر از گندم و يك تشت آب به سراغشون رفتم ، چه خوشآمد گویی گرمي از من شد ،دانه ها رو گذاشتم و اومدم بيرو ن، پس از چند دقيقه براي سركشي به لونه جوجه ها كه رفتم با جنازه هاي اونها روبرو شدم و از ديدن اون صحنه شوكه شدم به گونه ای كه ديگه نفهميدم چي شد و چند ساعت بعد هم از توي رختت خواب بيدار شدم.
تا چند ماه دل آزرده بودم ، ولی تصميم گرفتم كه از علت مرگشون سر در بيارم ، برای همين نزد يكي از پيرزن هاي كوچه رفتم كه سالها بود كه جوجه نگهداري ميكرد ،ماجرا رو كه براش گفتم خنديد و گفت يك علت بيشتر نداره و اونهم جوگير شدن جوجه ها بود ، چون 3 روز بود كه آب ودون نخورده بودند و به يكباره بهشون خوراک رسيده ،برای همين اراده و سيستم ايمني بدنشون از كار افتاده شده و دچار شوك بدنی شدند ، در اينگونه موارد هم توان تصميم گيري و انديشدن در مورد درست يا نادرست بودن كار رو ندارند وتنها اراده براي به پايان رسوندن و انجام وظيفه كه همون خوردن خوراک هست و دارند.اکنون پیوند میان جوجه هاي من و افرادي كه در گروگانگيري 13 آبان نقش داشتن رو مي تونيد به آسانی در مثال بالا متوجه بشوید.
به اميد اينكه هيچ جوجه اي جوگير نشه.

شاد و سربلند باشيد

share/bookmark