تارنمای کیانی مِه ايرانيَت، رونوشتِ يك نام: مندیر بهار
Loading...
~-.

۱۳۹۰ اردیبهشت ۱۳, سه‌شنبه

مندیر بهار


درود
این روزها که مرگ در پیله می انجامد و پروانه به خفتن خو میکند،مندیر بهار ماندن نشانه ای از زندگیست که شاید در دوباره گی بودن پرورده شود،سالها در تب وتاب افراشتن درفشی کهنه بر پیکره این خاک نشسته ایم ،تا گونه ای نو از جوانهای همیشه سبز رویش کنند و رخت دلمردگی را از پهنه این جهاندل بزدایند،حال اینکه هر روز، تبر این ضحاک پیشه گان برنده ترو دهشتناک تر می کوباند این تنِ دلخسته  فرزندان مرز وبوم را.
این روزها که هر دم سازتازه ای کوک میشود تا مار ا به آن "برقصانند" تنها سازی که برجان می نشیند، آهنگ سوزناک دل است و بس .هرگوشه ای از این خاک که گام می نهی، دردی،همه هستی مردم را فراگرفته است که درمانش را سکوت دانسته اند.
شاید برای جوانی چون من که همیشه در تکاپوی گرفتن"حق"خویشتن از نامردمانی بودم که تاریکی را برایم به ارمغان آوردند،این روزها، خموشی دردناک ترین واژه در میان دردواژه های روزمره ام باشد،و سخن ازبی وزنی درترازوی این" ناعدالتی" سخنی به گزاف خواهد بود که جز از دلچرکینان وخارپیشگان برنیاید.
همیشه در این اندیشه بودم که به پایان رسیدن،همیشه یک پاسخ  و یک راه گذرخواهد بود برای پرسشهایی که هیچگاه سایه خود را از دیوار زندگی بر نخواهد داشت،وگاه برای من این پایان و رسیدن به آن، دل پریشانی میشودتا شاید با آن بر ناداشته های خویش چیره شوم وباور کنم آنچه که برای من بود،تا همیشه به تاراج رفته است و از این پس هیچ مرا نیست مگر مرگ....
شادو سربلند باشید

share/bookmark