تارنمای کیانی مِه ايرانيَت، رونوشتِ يك نام: ارتباط جوجه هاي من با 13 آبان!
Loading...
~-.

۱۳۸۹ آبان ۱۱, سه‌شنبه

ارتباط جوجه هاي من با 13 آبان!


درود

تسخير لانه جاسوسي، گروگانگيري كاركنان سفارت آمريكا ،روز جهاني مبارزه با استكبار و....
هر كدوم از ما هوادار يكي از اين جمله هاي بالا هستيم و با توجه به گرايش سياسي و نگرش اجتماعي خودمون ديدگاهمون رو درباره رویداد 13 آبان میگیم.
نميخوام درست يا نادرست بودن اين رويداد رو به چالش بكشونم و ابراز خوشنودی يا بیزاری كنم بلكه براینم تا از ديد روانشناسي به اين موضوع بپردازم.
هرچند كه من روانشناسي و روانشناختي اجتماعي نخوندم اما با توجه به ارتباط مسئله به جامعه شناسي و از سويي نه اينكه همه ما ايراني ها جامعه شناس هستيم و من هم از اين موضوع مبرا نيستم ، برای همين هم تصميم گرفتم تا اثبات كنم سرچشمه هاي پا گرفتن 13 آبان از كجا آغاز شده...
در زمانهاي نه چندان دور و در روزهاي نوجواني ، با توجه به علاقه من به حيوانات ، پدرم يك جفت مرغ و خروس براي من گرفت تا ازشون نگهداري كنم و نخستين مسئوليت سنگين زندگي رو به روي دوش من گذاشت تا من رو براي ورود به صحنه زندگي آماده كنه.به هر روي ،گذشت و گذشت و من هر روز به اين مرغ و خروس آب و دون ميدادم و به خوبي ازشون نگهداري ميكردم تا اينكه يك روز فهميدم كه مرغ باردار شده و نخستين تخمش رو درلونشون پيدا كردم،سرمست از روي دادن اين رخداد ،به مادرو پدرم خبر دادم و پسي از كش و قوسهاي فراوان مبني بر اينكه تخم مرغ ها براي ناشتا بکار برده بشه يا براي تبديل شدن به جوجه ،بر این شدیم كه از اونا نگهداری کنیم.
خلاصه ،مرغ گرامی 15 دانه تخم گذاشت كه 5 تا از اونها زرد از آب در اومدند و مصرف خوراكي شد ،اما دیگر تخمها رو براي جوجه كشي به مرغ داديم و اون هم پس از 21 روز موفق شد 15 جوجه رو به بار بياره .
روزها گذشت و اين جوجه ها قد كشيدند و من هم گواه بر اين ماجرا ،تا اينكه روز پسشامد فرا رسيد و ما تصميم گرفتيم كه براي تعطيلات 3روزي در خونه نباشيم .اين رخداد افتا د و ما همگي به مسافرت رفتيم بی اينكه براي جوجه ها آب و دون بزاريم.
پس از به پايان رسيدن سفرو رسيدن به خونه ، از اين كه دوباره جوجه ها رو ميبينم خوشنود بودم و از سویی چونكه فهميده بودم كه توي اين 3 روز خوراکی نداشتند تصميم گرفتم تا ميتونم بهشون آب و دون بدم و تلافي اين 3 روز رو دربيارم ،  همين كار هم شد و من با سبدي پر از گندم و يك تشت آب به سراغشون رفتم ، چه خوشآمد گویی گرمي از من شد ،دانه ها رو گذاشتم و اومدم بيرو ن، پس از چند دقيقه براي سركشي به لونه جوجه ها كه رفتم با جنازه هاي اونها روبرو شدم و از ديدن اون صحنه شوكه شدم به گونه ای كه ديگه نفهميدم چي شد و چند ساعت بعد هم از توي رختت خواب بيدار شدم.
تا چند ماه دل آزرده بودم ، ولی تصميم گرفتم كه از علت مرگشون سر در بيارم ، برای همين نزد يكي از پيرزن هاي كوچه رفتم كه سالها بود كه جوجه نگهداري ميكرد ،ماجرا رو كه براش گفتم خنديد و گفت يك علت بيشتر نداره و اونهم جوگير شدن جوجه ها بود ، چون 3 روز بود كه آب ودون نخورده بودند و به يكباره بهشون خوراک رسيده ،برای همين اراده و سيستم ايمني بدنشون از كار افتاده شده و دچار شوك بدنی شدند ، در اينگونه موارد هم توان تصميم گيري و انديشدن در مورد درست يا نادرست بودن كار رو ندارند وتنها اراده براي به پايان رسوندن و انجام وظيفه كه همون خوردن خوراک هست و دارند.اکنون پیوند میان جوجه هاي من و افرادي كه در گروگانگيري 13 آبان نقش داشتن رو مي تونيد به آسانی در مثال بالا متوجه بشوید.
به اميد اينكه هيچ جوجه اي جوگير نشه.

شاد و سربلند باشيد

share/bookmark