خدا هم دختریست افتاده در آغوش یک انسان
خدا هم دختریست شاید
که می ساباند احساسش به آغوشی
میانِ کشتزاری از گُلِ خشخاش و آویشن
پُر از مردانگی های مترسک وار
خدا هم مریمیست شاید، بدون مرد، آبستن
و انگاری نمایشنامه ای از نو،خدا میسازدم شاید
به روی صحنه می رقصد، هنوز هم دختری عریان
میانِ چشمهای هرزه در بادو
و فریادی که میگوید، خدا هم دختریست افتاده در آغوش یک انسان
کیانی مِه